ماورای بنفش
درباره وبلاگ


ای آنکه از تبار پاکانی، به وطنت ایران افتخار میکنی ، و این درست است ... اما آیا آنگونه خواهی بود و خواهی زیست که کشورت نیز به وجودت افتخار کند ... تاکنون در این راه چه کرده ای ؟ ای آنکه از تبار پاکانی ...

پيوندها
بهارآرامش
بمب خلاقیت
نسیم حرفه
جی پی اس ردیاب ماشین
ال ای دی هدلایت زنون led
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ماورای بنفش و آدرس mavarayebanafsh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 11
بازدید کل : 47099
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
نادیا
مریم ش
سارا

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 21 دی 1394برچسب:, :: 10:43 :: نويسنده : نادیا
 
 
 

تصویری داشتم

خیال کردم که در ساحل دریا با خدا قدم می زنم

در آسمان تصویری از زندگی خود دیدم

همه جا دو رد پا بود

یکی از آن من ، دیگری جای پای خدا بود

به روی شن ها نگاه کردم

وقتی در آخرین تصویر زندگیم

دیدم گاهی فقط یک رد پا می بینم

دریافتم که اینها در سخت ترین موقع زندگیم بود

از خدا پرسیدم :

خدایا فرمودی : اگر به تو ایمان آوردم

هرگز تنهایم نخواهی گذاشت

چرا در سخت ترین موقع زندگیم ردپایی از تو نمیبینم

فرمود : فرزند عزیزم

چرا در آن اوقات رهایم کردی ؟

تو را دوست دارم

و هرگز تنهایت نگذاشتم و نخواهم گذاشت

اگر در سخت ترین اوقات فقط  یک ردپا می بینی

آن ردپای من است که تو را به دوش کشیده ام

تو را دوست دارم ای خداااااااااااااا

 
دو شنبه 21 دی 1394برچسب:, :: 10:42 :: نويسنده : نادیا

 

سجاده ام را به سمت قبله نیـــــــاز می گشایم...

 

تا ذره ذره وجودم را به معراج نگاهتـــــ‌ ، پرواز دهم...

 

می ایستم به قامت دربرابرت تاعظمتتــــ  راسپاس گویم

 

به رکوع می روم تا بزرگـــی ات را به یاد بیاورم

 

و به سجده می افتم تا بر بندگی ام مهـــــر عشـق بزنم…

 

 چه آرامــش پایان ناپذیری در نگاه توستـــــــــــ

 

 چه لحظه های مهــرافروزی در ذکر یاد تــــــــ…

 

 پروردگارا! دستان دعایم را       

 

 به عرش الهیتـــــــ  برسان ،

 

دلم را به حلاوت دوستیت

 

و چشمان باران زده ام رابه دیدارتــــــــ

 

                                           نورانـی گـردان 




 

 
شنبه 19 دی 1394برچسب:, :: 23:12 :: نويسنده : نادیا
 
شنبه 28 آذر 1394برچسب:, :: 8:33 :: نويسنده : نادیا
دزد باورها 

گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.

او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.

تهیه:سارا

 

 

 
چهار شنبه 18 آذر 1394برچسب:, :: 19:30 :: نويسنده : نادیا
 
چهار شنبه 12 آذر 1398برچسب:, :: 22:18 :: نويسنده : نادیا

به هر بهانه آمدی خوش آمدی/چه مهربانه آمدی خوش آمدي

 شهاب من توان دوره اش نبود/ که ثقل وقوه آمدی خوش آمدی   

مراد دل ازتو رسیدن مژده ای/مرادومژده آمدی خوش آمدی

مراکجاخبرکه زینتی کنم /کنون چه زيباآمدي خوش آمدی

گدای دل به سکه ای بسنده بود/چه پرخزانه آمدی خوش آمدی

چه نامه هاسپردمت به باد صبح/جواب نامه آمدی خوش آمدی

مراهراس بی توبودنت بکشت 

خوش!خوش!خوش آمدي

 

                                                                         

         بااحترام:اعضای گروه ماورای بنفش

                                     

 

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد