حقایقی که در باره ی انیشتین نمی دانید!
ماورای بنفش
درباره وبلاگ


ای آنکه از تبار پاکانی، به وطنت ایران افتخار میکنی ، و این درست است ... اما آیا آنگونه خواهی بود و خواهی زیست که کشورت نیز به وجودت افتخار کند ... تاکنون در این راه چه کرده ای ؟ ای آنکه از تبار پاکانی ...

پيوندها
بهارآرامش
بمب خلاقیت
نسیم حرفه
جی پی اس ردیاب ماشین
ال ای دی هدلایت زنون led
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ماورای بنفش و آدرس mavarayebanafsh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
نادیا
مریم ش
سارا

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 19 آذر 1394برچسب:, :: 15:40 :: نويسنده : نادیا

با سر بزرگ متولد شد
وقتی انیشتن به دنیا آمد، خیلی چاق بود و سر خیلی بزرگی داشت؛ تا آن جایی كه مادرش تصور می‌كرد فرزند او ناقص است. اما بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه‌های طبیعی بازگشت.
خیلی دیر زبان باز کرد
یکی دیگر از مشهورترین جنبه‌های کودکی اینشتین این است که او خیلی دیرتر از بچه‌های معمولی صحبت کردن را آغاز کرد. طبق ادعای خود اینشتین، او تا سن سه سالگی حرف زدن را آغاز نکرده بود و بعد از آن هم حتی تا سنین بالاتر از نه سالگی به سختی صحبت می‌کرد. از آن‌جا که ‌اینشتین در کلام پیشرفت کندی داشت و در مدرسه هر موضوعی که برایش خسته کننده بود و جذابیتی نداشت، هیچ علاقه‌ای به آن نشان نمی‌داد و وقتی برای آن صرف نمی‌کرد، باعث شده بود که برخی همچون خدمه منزلش، او را کند ذهن بدانند. البته در زندگی اینشتین، این اولین و آخرین باری نبود که چنین انگ‌ها و نظرات آسیب شناسانه‌ای به او نسبت داده می‌شد.
به خوبی آنچه تصور می‌شود، حافظه‌ خوبی نداشت
انیشتن مطمئنا می‌توانسته كتاب‌های مملو از فرمول و قوانین را حفظ كند اما برای یاد‌آوری

اینشتین خیلی دیرتر از بچه‌های معمولی صحبت کردن را آغاز کرد.

چیزهای معمولی واقعا حافظه ضعیفی داشته است. او یكی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود. انیشتین حتی سرعت صوت را از حفظ نمی‌دانست و وقتی از وی در این مورد سوال می‌کردند، می‌گفت این‌ها چیزهایی است که همه آن را می‌دانند، پس من وقتم را برای دانستن آن‌ها تلف نمی‌کنم!
او از داستان‌های علمی‌تخیلی متنفر بود
انیشتن از داستان‌های تخیلی بیزار بود؛ زیرا كه احساس می‌كرد که آن‌ها باعث تغییر درك عامه مردم ازعلم می‌شوند و در عوض به مردم از چیز‌هایی كه حقیقتا نمی‌توانند اتفاق بیفتند، توهم باطلی می‌دهد.
او می‌گفت: «من هرگز در مورد آینده فكر نمی‌كنم، زیراكه آن به زودی می‌آید.» به این دلیل او احساس می‌كرد كسانی كه به طور مثال بشقاب پرنده‌ها را می‌بینند، باید تجربه‌هایشان را برای خود نگه دارند.
او در آزمون ورودی دانشگاه رد شد!
در سال ۱۸۹۵ در سن ۱۷ سالگی، انیشتن كه قطعا یكی از بزرگ‌ترین نوابغی است كه تا كنون متولد شده، در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تكنیك سوییس رد شد.
در واقع او بخش علوم و ریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش‌های باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی و ادبیات رد شد. وقتی كه بعدها از او در این رابطه سوال شد، گفت: «این درس‌ها بی‌نهایت كسل كننده بودند و تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات در خود احساس نمی‌كردم.»
علاقه‌ای به پوشیدن جوراب نداشت
انیشتن در سنین جوانی دریافته بود كه شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می‌شود.

انیشتن از داستان‌های تخیلی بیزار بود.

پس از آن تصمیم گرفت كه دیگر جوراب به پا نكند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.
علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی‌پوشید، او عقیده داشت یا مردم او را می‌شناسند و یا نمی‌شناسند. پس قبول واقع شدن؛ آن هم از روی پوشش، هیچ اهمیتی نمی‌تواند داشته باشد!
او فقط یك‌بار رانندگی كرد
انیشتن برای رفتن به سخنرانی‌ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینانش كمك می‌گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می‌كرد، بلكه همیشه در طول سخنرانی‌ها در میان شنوندگان حضور داشت. نحوه سخنرانی انیشتن مخصوص به خود او بود و بیشتر اوقات راننده‌اش دقیق آن‌ها را حفظ می‌كرد. یك روز انیشتن در حالی كه در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین پرسید: «چه كسی احساس خستگی می‌كند؟» راننده‌اش پیشنهاد داد كه آن‌ها جایشان را عوض كنند و او جای انیشتن سخنرانی كند، سپس انیشتن به عنوان راننده او را به خانه بازگرداند.
عدم شباهت آن‌ها مسئله خاصی نبود. انیشتن تنها در یك دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی كه برای سخنرانی به او وقت داده بودند، كسی او را نمی‌شناخت و طبعا نمی‌توانستند او را از راننده اصلی تمییز دهند.
انیشتن پیشنهاد راننده را قبول كرد، اما كمی تردید داشت که اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از او بپرسند، چه پاسخی به آن‌ها می‌دهد!
در هر صورت سخنرانی به نحوی عالی انجام

اینشتین یكی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود.

شد، ولی تصور انیشتن درست از آب در آمد. دانشجویان در پایان سخنرانی انیتشن جعلی شروع به مطرح كردن سوالات خود كردند.
در این حین راننده باهوش گفت: «سوالات به قدری ساده هستند كه حتی راننده من نیز می‌تواند به آنها پاسخ گوید.» سپس انیشتن از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد، به حدی كه باعث شگفتی حضار شد.
الهام‌گر او یك قطب‌نما بود
انیشتن در سنین نوجوانی یك قطب‌نما به عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت كرده بود. وقتی كه او طرز كار قطب‌نما را مشاهده کرد، سخت تلاش نمود که طرز كار آن را درك كند. او بعد از انجام این كار بسیار شگفت‌زده شد. بنابر‌این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درك كند.
راز نهفته در نبوغ او
بعد از مرگ انیشتن در سال ۱۹۵۵ مغز او توسط "توماس تولتز هاروی" برای تحقیقات برداشته شد. این كار بصورت غیر قانونی انجام شد اما بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.
هاروی تكه هایی از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافتند كه مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسان‌ها، مقدار بسیار زیادی سلول‌های گلیال داشته است كه مسوول ساخت اطلاعات هستند. همچنین مغز انیشتن مقدار كمی ‌چین‌خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته كه این مسئله امكان ارتباط آسان‌تر سلول‌های عصبی را بایكدیگر فراهم می‌سازد.
علاوه بر این‌ها مغز او دارای تراكم و چگالی زیادی بوده است که توانایی بیشتر در تجزیه و تحلیل ریاضیات را برای او فراهم کرده است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: